کابینت! ثواب و کباب
امروز یه اتفاقی برام افتاد دوس دارم اینجا مطرح کنم. شــایــد به دردتون بخوره
یکی از دوستام چندسالی ازدواج کرده و خب وضع خوبی ندارن. تازه 2ماهه رفتن خونه مسکن مهر تحویل گرفتن. یه خونه نقلی و ریزه توی دورترین نقطه شهرصدارا ...
قبل از این خونه پدر شوهرش بود. منم همیشه مبلغی بهشون کمک میکردم. هر دو خانواده وضع خوبی نداشتن..
تا اینکه دیروز مطلع شدم یکی دیگه از دوستام میخواد یه تعمیر حسابی توی خونشون بکنه و کابینت خونه شو هم نمیخواد و قصد داره عوض کنه. میخواست کابینت های فعلیشو با قیمت آهن پاره بفروشه به این دورگردها..
من گفتم یه ثواب بکن و کابینت ها رو بده به خانواده ای که نیاز دارن. به شوهرش درمیون گذاشت و قبول نکرد. شوهر دوستم قبول نکرد و گفت نه! این آهن پاره ها به درد کسی نمیخوره..
گفتم همچین آهن پاره نیست. سالمه. تمیزه.
گفت میخوام بفروشمش..
گفتم چند ازت میخرن؟
گفت هرچی. 200 -300 تومان هم بخرن خوبه.
با کلی حرف از ثواب و آخرت و محتاج و فقر و تورم و .. ، 150 تومان دادم و این کابینتو ازش خریدم. (پیش خودم گفتم بعضیا چقدر بدبختند! میخواد 20-30 میلیون خرج خونه کنه ولی حاضر نیست کابینت 150 هزار تومنیش رو بده به کسی که محتاجه! )
از این تیپ شخصیت ها زیاد دیدم.. زیاد هم تعجب نکردم..
پدر شوهر اون دوستم که وضع خوبی نداره، توی محله ما مغازه داره. بهش گفتم حاجی قضیه اینجوریه. یکی کابینت خونشو نمیخواد. میخواد بده به هرکی نیاز داره. بیا ببین اگر مناسبه پسر و عروسته واسشون ببریم و سوپرایزشون کنیم..
به دوستم هم گفتم یه هدیه خیلی خوب واستون دارم.. ولی نمیگم چیه..
با پدر شوهرش رفتیم خونه اون دوستم که کابینت هاشو نمیخواست. نشونش دادم و گفتم صاحبش خیرات کرده. (حالا من خریده بودمشااا) ببین اگر مناسبه و به دردشون میخوره برش داریم. گفت خوبه.
این حاجی ظهر بهم زنگ زد و گفت این کابینت ها به درد خونه اونا نمیخوره. عرضش 55 سانتی متره. آشپزخونه اونا کوچیکه. حتی جا نداره بچینه توی آشپزخونش! من اینها رو بر میدارم و مال خودمو میدم به پسر و عروسم
گفتم هرجور خودتون صلاح میدونید.
بلافاصله که قطع کرد، دوستم زنگ زد و گفت مگه قرار نبود کابینت ها به عنوان سورایز بدی به ما؟ این پدر شوهرم خیلی نامرده. اخلاق بدی داره. این کابینت سهم ما بوده.
گفتم حاجی اینجوری میگه! به درد خونه شما نمیخوره. دیوار خونتون نازکه. آشپزخونتون ریزه ست. عرضش زیاده...
گفت نه! آدرسش کجاست؟ میرم ببینم چجوریه! خوب باشه بر میدارم
منم آدرس دادم که بره
به دوستم زنگ زدم گفتم به کارگرهایی که توی خونتون مشغولن بگو کابینت ها رو باز کنن از رو دیوار. آماده بگذارن یکی میاد ببره
اونم به کارگرها گفته بود و کابینت ها آماده وسط پذیرایی بود که دوست محتاجم میرسه و تعدادی از کابینت ها رو برمیداره و میره
حاجی هم میره و چندتا کابینت رو میگذاره پشت ماشینش و میره
خلاصه اینها بدون اینکه همدیگر رو ببینن یواش یواش کابینت ها رو میبرن و متوجه میشن که نصفه هست!
حاجی وقتی فهمید که عروسش اینکارو کرده ، بهم زنگ زد گفت ببین «یه نفر» خانوم، دخترم، تو جای دختر خودمی! من براشون یخچال خریدم، گاز خریدم، قسط خونشونو دادم، تشک و تلوزیون و .. خریدم. من که نیازی به این کابینت ندارم! دیدم حیفه، به درد اونا نمیخوره. گفتم این واسه من، مال خودم واسه اونا!
حالا با این حرکتشون من دیگه نمیخوام. همین الان میفرستم خونتون. خودت به هرکی میخوای بده!
دوستم هم بلافاصله زنگ زد و گفت پدرشوهرم ناراحت شده! قهر کرده. بخاطر یه کابینت بی ارزش! من نمیخوامش. بر میگردونم دستت خودت. بده پدر شوهرم یا هرکی دیگه..
خلاصه الان یه سری کابینت توی حیاط خونمه
خواستم ثواب کنم. خواستم کمک کنم. بدتر 150 هزار تومن ضرر کردم و بخاطر من رابطه پدر و پسر و عروس بهم خورد و همه منو مقصر میدونن و با من قهر کردن و حیاط خونه هم پر از کابینت هست!
اینم حال روز امروز...
بیخود نیست بعضی ها دنبال ثواب نیستن. چون به دردسرش نمی ارزه..
امیدوارم این اتفاق امروزم یه تلنگری بهتون بزنه..
یکی از دوستام چندسالی ازدواج کرده و خب وضع خوبی ندارن. تازه 2ماهه رفتن خونه مسکن مهر تحویل گرفتن. یه خونه نقلی و ریزه توی دورترین نقطه شهرصدارا ...
قبل از این خونه پدر شوهرش بود. منم همیشه مبلغی بهشون کمک میکردم. هر دو خانواده وضع خوبی نداشتن..
تا اینکه دیروز مطلع شدم یکی دیگه از دوستام میخواد یه تعمیر حسابی توی خونشون بکنه و کابینت خونه شو هم نمیخواد و قصد داره عوض کنه. میخواست کابینت های فعلیشو با قیمت آهن پاره بفروشه به این دورگردها..
من گفتم یه ثواب بکن و کابینت ها رو بده به خانواده ای که نیاز دارن. به شوهرش درمیون گذاشت و قبول نکرد. شوهر دوستم قبول نکرد و گفت نه! این آهن پاره ها به درد کسی نمیخوره..
گفتم همچین آهن پاره نیست. سالمه. تمیزه.
گفت میخوام بفروشمش..
گفتم چند ازت میخرن؟
گفت هرچی. 200 -300 تومان هم بخرن خوبه.
با کلی حرف از ثواب و آخرت و محتاج و فقر و تورم و .. ، 150 تومان دادم و این کابینتو ازش خریدم. (پیش خودم گفتم بعضیا چقدر بدبختند! میخواد 20-30 میلیون خرج خونه کنه ولی حاضر نیست کابینت 150 هزار تومنیش رو بده به کسی که محتاجه! )
از این تیپ شخصیت ها زیاد دیدم.. زیاد هم تعجب نکردم..
پدر شوهر اون دوستم که وضع خوبی نداره، توی محله ما مغازه داره. بهش گفتم حاجی قضیه اینجوریه. یکی کابینت خونشو نمیخواد. میخواد بده به هرکی نیاز داره. بیا ببین اگر مناسبه پسر و عروسته واسشون ببریم و سوپرایزشون کنیم..
به دوستم هم گفتم یه هدیه خیلی خوب واستون دارم.. ولی نمیگم چیه..
با پدر شوهرش رفتیم خونه اون دوستم که کابینت هاشو نمیخواست. نشونش دادم و گفتم صاحبش خیرات کرده. (حالا من خریده بودمشااا) ببین اگر مناسبه و به دردشون میخوره برش داریم. گفت خوبه.
این حاجی ظهر بهم زنگ زد و گفت این کابینت ها به درد خونه اونا نمیخوره. عرضش 55 سانتی متره. آشپزخونه اونا کوچیکه. حتی جا نداره بچینه توی آشپزخونش! من اینها رو بر میدارم و مال خودمو میدم به پسر و عروسم
گفتم هرجور خودتون صلاح میدونید.
بلافاصله که قطع کرد، دوستم زنگ زد و گفت مگه قرار نبود کابینت ها به عنوان سورایز بدی به ما؟ این پدر شوهرم خیلی نامرده. اخلاق بدی داره. این کابینت سهم ما بوده.
گفتم حاجی اینجوری میگه! به درد خونه شما نمیخوره. دیوار خونتون نازکه. آشپزخونتون ریزه ست. عرضش زیاده...
گفت نه! آدرسش کجاست؟ میرم ببینم چجوریه! خوب باشه بر میدارم
منم آدرس دادم که بره
به دوستم زنگ زدم گفتم به کارگرهایی که توی خونتون مشغولن بگو کابینت ها رو باز کنن از رو دیوار. آماده بگذارن یکی میاد ببره
اونم به کارگرها گفته بود و کابینت ها آماده وسط پذیرایی بود که دوست محتاجم میرسه و تعدادی از کابینت ها رو برمیداره و میره
حاجی هم میره و چندتا کابینت رو میگذاره پشت ماشینش و میره
خلاصه اینها بدون اینکه همدیگر رو ببینن یواش یواش کابینت ها رو میبرن و متوجه میشن که نصفه هست!
حاجی وقتی فهمید که عروسش اینکارو کرده ، بهم زنگ زد گفت ببین «یه نفر» خانوم، دخترم، تو جای دختر خودمی! من براشون یخچال خریدم، گاز خریدم، قسط خونشونو دادم، تشک و تلوزیون و .. خریدم. من که نیازی به این کابینت ندارم! دیدم حیفه، به درد اونا نمیخوره. گفتم این واسه من، مال خودم واسه اونا!
حالا با این حرکتشون من دیگه نمیخوام. همین الان میفرستم خونتون. خودت به هرکی میخوای بده!
دوستم هم بلافاصله زنگ زد و گفت پدرشوهرم ناراحت شده! قهر کرده. بخاطر یه کابینت بی ارزش! من نمیخوامش. بر میگردونم دستت خودت. بده پدر شوهرم یا هرکی دیگه..
خلاصه الان یه سری کابینت توی حیاط خونمه
خواستم ثواب کنم. خواستم کمک کنم. بدتر 150 هزار تومن ضرر کردم و بخاطر من رابطه پدر و پسر و عروس بهم خورد و همه منو مقصر میدونن و با من قهر کردن و حیاط خونه هم پر از کابینت هست!
اینم حال روز امروز...
بیخود نیست بعضی ها دنبال ثواب نیستن. چون به دردسرش نمی ارزه..
امیدوارم این اتفاق امروزم یه تلنگری بهتون بزنه..
کسی کابینت نمیخواد؟ زیر قیمت میفروشم
................................................................. یه نفر . مهر 1392
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۷/۰۷ ساعت توسط یه نفر
|